92/6/3
5:15 ع
پدر خاک
سکوت در ملکوت از همیشه پرتر بود
فضای خالی افلاک ها مکدر بود
زمین میان سکون و زمان مخیر بود
رکوع آخر راز و نیاز حیدر بود
سجود از تن خاکی شب فراری شد
گرفت دامن مولا چو اشک جاری شد
نماز از فوران دقیقه ها جا ماند
و خاک تشنه معنای رستگاری شد
شکست آینه خاطرات بی سامان
نشستگرد غریبی به دامن دوران
دوباره شد ضربان شعور کوفه یتیم
و ابرهای عقیمی که ماند بی باران
هنوز منبر و محراب غرق ابهام است
و رحل های گشوده که گرم اکرام است
و انزوای مناره به خویش می لرزد
صراط با غم کوثر دچار ادغام است
التماس دعا
شعر : همسر عزیزم
92/3/15
6:55 ع
غم باد
ای عشق به لایزال بودن تو سوگند
زخمی که به ما زدند را درمان نیست
از میخ شنو چه قصه در دل دارد
چون گفتن آن برای من آسان نیست
هر روز به خود کلافه تر می پیچم
از عارضه ای که بر کسی پنهان نیست
از باغ فدک نشانه داری انگار
ای خانه که در ضمیر تو سامان نیست
آری که به دست بادها بر باد است
خاکی که دلش بلاکش باران نیست
بر عارض بی مثال حق می کوبد
خاشاک رهی که بر گلشن ایمان نیست
زنجیر کجا و دست خیبر افکن
فریاد که شیر بیشه را جولان نیست
از کوچه به بعد هر کجا را گشتم
پا خورده به هیچ معبری قرآن نیست
بشکسته شده سبوی ما ای ساقی
آتش بزن این پیاله که جوشان نیست
برگرد که این سیاه قلبان گویند
غم باد گلوی شیعه را طوفان نیست
شعر از:همسرم
پیام رسان